سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به یکى از یاران خود فرمود هنگامى که او از بیمارى شکوه نمود . ] خدا آنچه را از آن شکایت دارى موجب کاستن گناهانت گرداند ، چه در بیمارى مزدى نیست ، لیکن گناهان را مى‏کاهد و مى‏پیراید چون پیراستن برگ درختان ، و مزد درگفتارست به زبان ، و کردار با گامها و دستان ، و خداى سبحان به خاطر نیت راست و نهاد پاک بنده هر بنده را که خواهد به بهشت درآورد . [ و مى‏گویم ، امام علیه السّلام راست گفت که در بیمارى مزد نیست ، چه بیمارى از جمله چیزهاست که آن را عوض است نه مزد چرا که استحقاق عوض مقابل بلا و مصیبتى است که از جانب خدا بر بنده آید ، چون دردها و بیماریها و مانند آن ، و مزد و پاداش در مقابل کارى است که بنده کند ، و میان عوض و مزد فرق است و امام چنانکه علم نافذ و رأى رساى او اقتضا کند آن را بیان فرمود . ] [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :3
بازدید دیروز :19
کل بازدید :39509
تعداد کل یاداشته ها : 20
103/2/18
2:30 ص


براى نیل به کم حرفى چه راههایى وجود دارد؟

راى نیل به کم حرفى دو راه وجود دارد:

الف) درمان علمى: یعنى توجه به این نکته که از سخن گفتن بیهوده چه گناهان عظیمى بر مى‏خیزد و دانستن این که زبان آفات بزرگى دارد و از طرفى خداى علیم و دانا شاهد و ناظر و شنونده سخنان ماست. در قرآن کریم آمده است: «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ. انسان هیچ سخنى را برزبان نمى‏آورد مگر این که همان دم فرشته‏اى مراقب و آماده براى ضبط آن است». (ق/18) نیز توجه به این که کم سخن گفتن نشانه کمال عقل است.

همان گونه که على(ع) فرموده است: اذا تم العقل نقص الکلام‏؛ هنگامى که عقل کامل گردد سخن کم مى‏شود(وسائل‏الشیعه، ج 12، ص 192). و هم چنین فرموده است: اللسان سبع ان خلى عنه عقر؛ زبان چون حیوانى است که اگر رها شود مى‏گزد(بحارالانوار، ج 68، ص 290). توجه به آیات و روایات فوق مى‏تواند درکنترل زبان نقش موءثرى داشته باشد؛ زیرا اگر انسان بداند سخنانش از اعمال او به حساب مى‏آید و در برابرآن مسوءول است از پر حرفى که نوعا منتهى به دروغ غیبت اتلاف وقت آزار دیگران قساوت قلب و ... مى‏شود اجتناب خواهد نمود.

ب ) درمان عملى: یعنى انسان باید تمرین کند تا هم چون دیگر صفات اخلاقى تدریجا به کم حرفى عادت نموده و صفت ثابت و راسخى را در این زمینه کسب نماید.


  
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ به پای سرو ها زنجیر تا کی؟ به دخمه ضجه ی دلگیر تا کی؟ به مسلخ غرق خون صدها کبوتر هلا! یا منتقم ! تاخیر تا کی؟ العجل یا مولانا یا صاحب الزمان ......